درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

اولین کوهنوردی

دردونه مامان سلام قبل از حاملگیم تقریبا اکثر جمعه ها رو با گروه میرفتم کوهنوردی ،خیلی دوست داشتم و حسابی لذت میبردم هم به خاطر ورزشش هم به خاطر گروه خوبمون.ولی تقریبا 2 سال و نیم نتونستم برم.هر هفته با بابا صحبت میکردیم که حتما بریم ولی نمیشد.تا اینکه متوجه شدیم برنامه شبانه دارند و شب ساعت 9 میروند تصمیم گرفتیم ما هم بریم چون روزهای جمعه برنامه 5:30 صبحه شما خوابی ، نمیشه ولی این برنامه وسط هفته است و ساعتش هم خوب. ساعت 9 شب رفتیم کوه چغندرون،البته اونجا جاده سلامت زدند ،فقط پیاده روی بودبرای شروع و تست شما (که چقدر اذیت میکنی؟)جای خوبی بود.با گروه سلام علیک کردیم و راه افتادیم.هنوز چند قدمی نرفته بودیم برگشتی پشت سرت رو نگاه کنی افتاد...
9 ارديبهشت 1393

تهران 2 اردیبهشت93

سلام قند عسلم روز سه شنبه همراه شما و بابا رفتیم تهران دیدن پسر عموم  و خانمش و پسر گلش که از مکه اومده بودند. از اونجایی که وعده های شیر دادنت رو کم کرده بودم  تا شمارو از شیر بگیرم تو ماشین خیلی اذیت میکردی یه سره میگفتی مَ مَ .صحبت و کتاب خوندن و بازی هم فایده نداشت.منم مجبور میشدم بهت شیر بدم یه مقدار برنامه از شیر گرفتن رو بهم ریختی.قصد خرید دوچرخه برای شما داشتیم که گفتیم حالا که میریم تهران اونجا بخریم ،دوچرخه هم خریدیم.بعد از خریدن دوچرخه کلی تو خیابون قدم زدی البته با سرعت زیاد،حسابی خسته شدم از بس دنبالت دویدم.بعد از شام که مهمون پسر عمو بودیم ساعت 11 حرکت کردیم،ساعت1:30 رسیدیم شهر خودمون.شما هم تو ماشین خوابی...
5 ارديبهشت 1393

کره خوردن درسا

سلام عشق مامان هر وقت در یخچال یا فریزر باز میشه میپری کره برمیداری شروع میکنی پوستش رو کندن و خوردن.عاشق کره ای باید با گریه ازت بگیرم. اینم عکس کره خوردنت.   ...
4 ارديبهشت 1393